آنگاه به پایان رسیدیم جامع، جذاب و به شدت خنده دار است. علاوه بر آن فریس حس ششمی نیز در دیوانگی دارد. در یکی از جذابترین فعل و انفعالات داستانی در کتاب یکی از شخصیتها صندلی همکار اخراج شدهاش را که فکر میکند بهتر از صندلی خودش است عوض میکند، کارمندان شرکت فکر میکنند رییس شرکت همیشه بر صندلیهای افراد در اتاقها نظارت میکند، و میترسند به خاطر یک جابهجایی کوچک صندلی اخراج شوند. صندلی در واقع نماد عشق و نفرت درباره کار است، این صندلی میتواند نشانی از زندان و نمادی از موقعیت اجتماعی باشد، میتواند یادآور این نکته باشد که اتاقهای اداری متعلق به کارمندان نیست، یا راهی برای تجربه رفتارهای ستمگرانه باشد.
در طول داستان نوعی ترس در بین تمام شخصیتها وجود دارد، نفر بعدی چه کسی خواهد بود؟ چه کسی بهترین تبلیغ را ارائه میدهد؟ اگر اخراج بشویم چه میشود؟ در تمام طول کتاب شخصیتهای متعدد آنگاه به پایان رسیدیم با این سؤالات درگیر هستند. این ترس به شکل نفرت از انتظار خبر بدی بودن در فصل پنجم به خوبی خود را نشان میدهد: «ما از بی خبری متنفر بودیم. از اینکه ندانیم اخراجی بعدی کیست متنفر بودیم… مارسیا نفرات داشت از این که صندلی تام موتا را در اتاقش پیدا کنند. صندلیای که شماره سریالش با فهرست اصلی مدیر اموال مطابقت نداشت. لری نوونتی نفرت داشت از این که نمیدانست آمبر لودویک میتوانست راضی شود که به نفع هر دوشان است که سقط جنین کنند چون نفرت داشت از این که نمیدانست همسرش چه کار میکند اگر رابطهشان برملا شود… ما همه نفرت داشتیم از اینکه از جزئیات نقشهها و برنامه تام برای تغییر تاریخ بی خبر بودیم… ما نفرت داشتیم از اینکه نمیدانستیم لین میسن در روز جراحی در شرکت چه کار داشت…»
این ترس و نفرتها تنها مربوط کارهای سخت کارمندی نیست بلکه مفهومی از ترسی است که هر روز صبح ممکن است با آن روبرو بشویم. ترس از اینکه امروز چه خواهد شد یا آینده دورتری را ببینیم و از شفاف نبودن آن بترسیم. نمیتوان این ترسها را کنار گذاشت، در کتاب هم همین گونه است. افرادی که ممکن است هر لحظه اخراج شوند و نمیدانند در آینده چه میخواهند یا حتی میتوانند انجام دهند.
ارتباطات شخصیتها یکی دیگر از نکات بسیار قابل توجه کتاب است؛ کارمندان درباره زندگی کاری و شخصی یکدیگر زیاد صحبت میکنند، و به خاطر همین غیبتها هم به یکدیگر مرتبط میشوند. این ارتباط ممکن است از طریق اطلاع از نکته ای از زندگی فردی باشد یا داشتن مشکل به طور مستقیم یا حتی تلاش برای کمک کردن به یکدیگر. شرکت چیزی فراتر از یک محیط کاری صرف است. شرکت در حقیقت به شکل یک شبکه اجتماعی عمل میکند، یا میتوان شرکت را استعاره ای از جامعه در نظر گرفت. در فصل آخر وقتی تمام شخصیتها بعد از پنج سال دور هم جمع شدهاند این جامعه حضور پر رنگتری پیدا میکند.
شخصیتهای داستان بعضاً دچار بیماریهایی مثل افسردگیهایی میشوند، برای مثال یکی از شخصیتها که احساس میکند دچار افسردگی شده قرصهای ضد افسردگی همکارش را بر میدارد و فکر میکند حتی اگر درمان نشود کسی را به خاطر این بیماری اخراج نمیکنند. شاید این وضعیتهای روحی نامناسب کاراکترها نشانی از وضعیت بد شغلی بین کارمندان باشند، روتین شدن کار و تکرار روزها نیز از شرایط دیگری است که شخصیتهای کتاب را به سوی بیماریهای روانی سوق میدهد.
لین به عنوان رییس گروه دچار سرطان است، این سرطان نقش بسیار پر رنگی در کتاب بازی میکند، در سراسر کتاب افراد درباره سرطان داشتن لین صحبت میکنند، یا عمل او یا پروژه ای تبلیغاتی که باید درباره سرطان تهیه کنند و در واقع در تمام طول داستان سرطان حضور دارد. اما این تنها علامت مرگ در کتاب نیست! در جست و جو شخصیتها در زندگی یکدیگر متوجه میشویم مرگ در داستان طنازانه فریس عنصری همیشگی است؛ چه سرطان لیس و تخیلات خودکشی تا مرگ اطرافیان کاراکترها در سرتاسر کتاب به چشم میخورد.
اما عنوان کتاب «آنگاه به پایان رسیدیم» به چه نکته ای اشاره دارد؟ این پایان چیست؟ پایان زندگی کارمندی؟ پایان رویای آمریکایی؟ پایان ابر قدرتی آمریکا!؟ شاید. ولی میتوان برای هر یک از شخصیتها پایانی متصور شد، تام موتا اخراج میشود. پایان برای کارل پی بردن به بیماری افسردگیاش است در حالی که توان گفتن آن را به همسرش ندارد. لین پایانش میتواند تشخیص بیماری سرطان تخمدانش باشد. لری احتمالاً با عدم تمایل همسرش برای سقط جنین روبرو خواهد شد، پایان لین هم که در داستان مشخص میشود، کار کردن در اداره ای دیگر، جایی که هیچ اتفاقی نمیافتد و همکاران هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند. در هر حال و با وجود چنین پایانی برای شخصیتهای کتاب، تناقض شروع کتاب با روایت گذشته درخشان این کارمندان و پایان آنها نشان چیست؟
راهنمای داستان، شخصیتها و موقعیت آنها در «اداره»
خلاصه داستان
آنگاه به پایان رسیدیم در یک شرکت تبلیغاتی در شیکاگو آمریکا و در سال ۲۰۰۱ میگذرد، فضای داستان در یکی از طبقات این شرکت و بین کارمندان مشغول به کار در آنجا سپری میشود. راوی داستان که به صورت «ما» روایتگر کتاب است به ما میگوید که این کارمندان در گذشته زندگی بسیار خوبی داشتهاند، حقوقهای آن چنانی دریافت میکردند و ترسی از آینده نداشتهاند اما با تغییر قرن، اوضاع کمی تغییر میکند، شرکت با بحران مالی روبرو میشود و به همین خاطر سیاست تعدیل نیرو را در پیش میگیرد. زندگی کارمندان هر یک داستانکی است که کتاب را به پیش میبرند. کارکنان شرکت علاوه بر روابط عجیب، هیجان انگیز و دوست داشتنی بین خودشان در خارج از شرکت نیز مسایل و مشکلات متعددی دارند، مشکلاتی که در محل کار خود را بروز میدهند. اخراج شدن، تمام زندگی آنها را تحت تأثیر قرار خواهد و هیچ کس نمیخواهد نفر بعدی باشد اما هر اتفاق کوچکی میتواند به اخراج شدن منجر شود.
شخصیتهای کتاب
آنگاه به پایان رسیدیم شخصیتهای متعددی دارد، اگر شخصیتهای اصلی را در کتاب تشخیص ندهید یا دیر با آنها همراه شوید کتاب ۴۱۲ صفحه ای جاشوآ فریس را به سختی به پایان خواهید رسانید، لیست شخصیتهای کتاب و ویژگیهای انها لذت همراه شدن با آنها را چند برابر میکند:
لین میسن Lynn Mason
لین میسن زنی قدرتمند و البته رییس بخش است و جز افرادی است که در اخراج کارمندان، برگزاری جلسات، پیدا کردن صندلیهای گمشده و دریافت پروژههای خیریه ای نقش کلیدی دارد. لین در زندگی شخصی خود با سرطان پستان مبارزه میکند. همکارانش چندان علاقه ای به او ندارند اما درباره عمل جراحی و پروژه ای که احتمال به سرطانش مرتبط میشود کنجکاو هستند.
کارن وو Karen Woo
کارن جز خانمهای شرکت است که قبل از همه از اخبار مطلع میشود و به سرعت آن را پخش میکند. کارن دائماً درباره رستورانهای جدیدالتأسیس شهر صحبت میکند که قبل از هر کسی در شرکت در آنجا شام خورده است.
هنک نیری Hank Neary
از معدود سیاه پوستان مشغول به کار در شرکت است، آدمی ساده و معمولی است. تمام کارکنان شرکت در رمانی که هنک مشغول نوشتن آن است حضور دارند و همه مشتاق اتمام رمان هستند. در نهایت هنک است به خاطر چاپ کتاب تمام افراد را دور هم جمع میکند.
جو پاپ Joe Pop
پس از لین، جایگاه دوم را دارد و همیشه این نکته را به همکارانش یادآوری میکند. جو همیشه در زمانهای نامناسب وارد جمع میشود، در این مواقع معمولاً کارمندان در خال غیبت کردن و داستان تعریف کردن هستند.
جنویو لاتکو- دیواین Genevieve Latko-Devine
جنویو از جنس افرادی است که همه روی کمکهای او حساب میکنند. همه فکر میکنند جنویو بهتر از هر کسی مسایل را درک میکند.
آمبر لودویک Amber Ludwing
آمبر با لری، رابطه پنهانی دارد، گرچه لری متأهل است ولی آمبر از او حامله شده، در تمام کتاب آمبر با خود کلنجار میرود که بچه را سقط کند یا آن را نگاه دارد. آمبر هم مثل سایر کارکنان عاشق پشت سر دیگران حرف زدن است.
بنی شاسبرگر Benny shasburger
بنی انسان با نمک و شوخی است به همین خاطر کارمندان معمولاً اطراف میز او جمع میشوند. از رفتار و برخورد بنی با کارمندهای سابق شرکت متوجه میشویم که او علاوه بر شوخ طبعی نسبت به همکارانش بسیار مهربان است.
مارسیا دایر Marcia Dwyer
مارسیااز نظر کارکنان شرکت یک عوضی است! کسی دوستش ندارد و تنها جنویو با او در ارتباط است. مارسیا گرچه سر به سر کارکنان میگذارد ولی گریه های شبانهاش نشان میدهد که آن قدرها هم آدم بدی نیست.
کریس یوپ Chris Yop
کریس نقش سرگرمی شرکت را دارد. کریس داستانهای زیادی برای تعریف کردن دارد، مثلاً داستان اشتباه شدن صندلی و کیف تام موتا. به نظر میرسد شرکت بدون کریس نتواند به بقای خود ادامه دهد!
فرانک بریزولرا Frank Brizzolera
فرانک در شرکت به خاطر سیگارهای زیادی که میکشد به بریز پیره معروف است. در هر آب و هوایی فرانک را بیرون شرکت و تنها با یک جلیقه در حال سیگار کشیدن خواهید دید. فرانک طوری سیگار میکشد که همه منتظر مرگ او هستند، خودش هم از این قضیه آگاه است و میداند افرادی هستند که از مرگ او سود خواهند برد!
تام موتا Tom Moto
تام بیشتر درگیر کارهای خارج از شرکت است و پاسخگوی تمام نیازهای شرکت. با این حال وقتی صحبت از تعدیل نیرو میشود تام اولین نفری است که اخراج میشود. تام نمیتواند با قضیه اخراجش کنار بیاید و مشکلاتی را برای همکاران سابقش ایجاد میکند.
این مطلب پیشتر در نیمویژهنامه جاشوآ فریس در نشریه تاک منتشر شده است.
دیدگاهتان را بنویسید