-
میزان خودکشی دختران ۱۲ تا ۱۴ ساله در سال ۲۰۱۵ نسبت به سال ۲۰۰۷ سه برابر شده است
-
میزان حضور نوجوانان در کنار دوستان خود از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۵، ۴۰ درصد کاهش داشته است
-
نوجوانانی که بیشتر از متوسط درگیر تلفنهای هوشمند خود هستند خوشنودی کمتری دارند
-
نوجوانانی که بیشتر از متوسط کتاب و مجله میخوابند کمتر دچار اختلالات خواب میشوند
روزی در تابستان سال گذشته، حوالی ظهر، به آتنا زنگ زدم. آتنا دختر ۱۳ سالهای است که در هیوستونِ تگزاس زندگی میکند. او از ۱۱ سالگی آیفون دارد. تلفنش را جواب میدهد، به نظر میرسید تازه از خواب بیدار شده باشد. درباره آهنگها و برنامه تلویزیونی محبوبش صحبت کردیم، از او پرسیدم وقتی در کنار دوستانش حضور دارد چه کارهایی انجام میدهند. جواب داد «میریم خرید». در حالی که روزهای دوران راهنمایی خودم در دهه ۱۹۸۰ و زمانی که چند ساعتی بدون حضور والدینم سرخوشانه با دوستم به خرید میرفتیم را ذهن مرور میکردم از او پرسیدم «پدر و مادرتون شما رو میرسونن؟» جواب داد «نه، من با خانواده خودم میرم. با مامان و برادرهایم میریم و کمی پشت سر اونها حرکت میکنیم. من باید به مامانم آدرس بدم. هر یک ساعت یا نیم ساعت باید مراقبش باشم.»
رفتن به این فروشگاهها به ندرت اتفاق میافتد، تقریباً ماهی یکبار. آتنا و دوستانش بیشتر وقت خود را در ارتباط با هم و از طریق تلفنهای خود میگذرانند، آن هم بدون مراقبت و اسکورت. برخلاف نوجوانان همنسل من، که بعدازظهر را به چادر زدن در زمینهای خانوادگی و غیبت کردن در آنها میگذرانند، نوجوانان این نسل در اسنپ چت با هم صحبت میکنند. اسنپ چت نرمافزاری مخصوص گوشیهای هوشمند است که کاربران آن میتوانند عکس و ویدئوهایی برای هم بفرستند که خیلی زود ناپدید میشوند. کاربرها از اسنپ استریکها استفاده میکنند تا روزهایی که به طور متداوم با هم اسنپ چت کردهاند را ضبط کنند. گاهی اسکرین شات هایی از تصاویرِ مسخره دوستان خود نگاه میدارند. آتنا میگوید که «حق سکوت خوب است». (از آنجایی که سن و سالی کمی دارد از اسم واقعی او استفاده نمیکنم.) آتنا به من گفت که بیشتر تابستان را با تلفن همراهش در اتاقش سپری کرده است. درست همان کاری که همنسلهای او انجام میدهند. آتنا میگوید که «بدون آیپدها و آیفونهای خود انتخابی برای شناخت زندگی دیگری نداریم. فکر میکنم تلفنهایمان را بیشتر از آدمهای واقعی دوست داشته باشیم».
۲۵ سال است که درباره تفاوت نسلها تحقیق و پژوهش میکنم. از ۲۲ سالگی و وقتی دانشجوی دکترای روانشناسی بودم این کار را شروع کردم. به طور کلی ویژگیهایی که یک نسل را تعریف میکنند تدریجی و زنجیرهوار هستند. در سال ۲۰۱۲ بود که متوجه شدم در رفتار و حالات احساسی نوجوانان تغییری ناگهانی رخ داده است. شیبهای ملایم نمودارها به دامنههای پر شیب و درههای عمیق تبدیل شده بودند و بسیاری از مشخصههای متمایز نسل هزاره در حال ناپدید شدن بود. در میان تمام تحلیلهایم در دادههای نسلی در برخی موارد به دهه ۱۹۳۰ بازگشتم، اتفاقی که بیشتر چنین چیزی ندیده بودم: اشتیاق برای استقلال.
در ابتدا احساس کردم که ممکن است این دادهها موقتی باشد اما رویهها در طول چندین سال و مجموعهای از تحقیقات ملی همچنان بر این حالت تأکید داشتند. این تغییرات نه جزئی بلکه کلی و عینی بودند. تفاوت عمده میان نسل هزاره[۲] و نسل پیش از خود در نحوه رویکرد آنها به جهان بود. تفاوت نوجوانان امروز با نسل هزاره نه تنها در نگاه آنها بلکه در نحوه گذراندن وقت خود است. تجربیات روزانه آنها با نسلی که تنها چند سالی قبل از آنها متولد شدهاند تفاوتهای به شدت زیادی دارد.
چه اتفاقی در سال ۲۰۱۲ افتاده است که باعث چنین تغییرات عمیقی شده است؟ دوران رکود بزرگ اقتصادی از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ طول کشید و تأثیر بسیار زیادی بر اهالی نسل هزاره داشت که تلاش میکردند جایی در این اقتصاد آشفته پیدا کنند. اما درست پس از این دوره بود که میزان آمریکاییهایی که دارای تلفنهای هوشمند هستند ۵۰ درصد افزایش یافت.
در طول سالها هرچه بیشتر در تحقیقهای مرتبط با نگرش نوجوانان و رفتارهای آنها جستوجو میکنم و بیشتر با افرادی مانند آتنا صحبت میکنم، برایم واضحتر میشود که اینها نسلی هستند که توسط تلفنهای هوشمند خود شکل گرفتهاند و به قیام شبکههای اجتماعی پیوست شدهاند. من آنها آیژن[۳] مینامم. این عده بین سالهای ۱۹۹۵ و ۲۰۱۲ متولد شدهاند و با گوشیهای تلفن خود بزرگ شدهاند. آیژن ها قبل از شروع دبیرستان صفحهای در اینستاگرام دارند و زمان پیش از اینترنت را به یاد ندارند. نسل هزاره هم با اینترنت بزرگ شده است اما در همه زندگی آنها وجود نداشته و روز و شب در دست آنها نبوده است. زمانی که در سال ۲۰۰۷ آیفون معرفی شد مسنترین آیژنها در اوایل نوجوانی بودند و وقتی در سال ۲۰۱۰ آیپدها وارد شدند دانشجوی دبیرستان بودند. در پژوهشی که در سال ۲۰۱۴ بر روی ۵ هزار نوجوان آمریکایی انجام شده است مشخص شد که از هر چهار نوجوان آمریکایی سه نفر آیفون دارند.
ظهور گوشیهای تلفن همراه هوشمند و پسرعموهایش، تبلت ها، خیلی زود نگرانیهایی درباره تأثیرات مخرب «زمان استفاده» به همراه داشت. تأثیر این وسایل از نگرانیهای معمول درباره محدود کردن زمان استفاده از آنها فراتر رفته است. ورود تلفنهای هوشمند تمام حوزههای زندگی نوجوانان از تعاملات اجتماعی طبیعی تا سلامت ذهن و روان آنها را به شدت تغییر داده است. این رویه در فقرا و ثروتمندها با هر گذشته اخلاقی و دینی، در تمام شهرهای بزرگ و کوچک وجود دارد. در جایی که دکلهای مخابراتی وجود داشته باشد نوجوانانی هستند که زندگی خود را با تلفنهای هوشمند میگذرانند.
برای ما که دوران نوجوانی آنالوگتری را به خاطر داریم این چیزها به نظر بیگانه و دردسرساز میآید. هدف مطالعات نسلها توجه به نوستالژیها نیست بلکه درک وضعیت حال است. برخی تغییرات نسلی مثبت و برخی منفی هستند و بسیاری هم هر دو جنبه را دارند. نوجوانان امروز راحتتر هستند که در رختخواب خود باشند تا در خودرو یا مهمانی، به همین دلیل هم خطر کمتری آنها را تهدید میکند. امکان حضور آنها در یک تصادف رانندگی بسیار کمتر شده است و نسبت به گذشتگان خود تمایل کمتری برای مصرف مشروبات الکلی دارند و نسبت به بیماریهای مرتبط با آن کمتر مستعد هستند.
با این حال از نظر روانشناسی این عده از نسل هزاره آسیبپذیرتر هستند. نرخ افسردگی و خودکشی از سال ۲۰۱۱ به شدت در حال افزایش است. اگر آیژن ها را به عنوان بدترین افراد از لحاظ ذهنی در دهههای اخیر معرفی کنیم گزافه نگفتیم و بخش زیادی از این تباهی را میتوان به تلفنهای آنها ارتباط داد.
یکی از جنبههای کنایهآمیز زندگی آیژنها این است که علیرغم اینکه زمان بیشتری را با پدر و مادر خود زیر یک سقف سپری میکنند به سختی میتوان گفت که نسبت به نسلهای پیشین به والدین خود نزدیک شدهاند. آتنا میگوید که «دوستان من با خانوادههایشان هستند اما با آنها صحبت نمیکنند. و در حالی که مشغول گوشی خود هستند فقط “اکی” میگویند. آنها توجه ای به خانواده خود ندارند.» آتنا هم مانند هم سن و سالهایش استاد بیتوجهی به خانواده و تمرکز بر گوشی خود است. او بیشتر تابستان را با دوستان خود گذرانده اما تقریباً تمام این مدت با آنها از طریق اسنپ چت صحبت میکرده است.
در این مورد هم آتنا یک مورد عادی است. میزان حضور نوجوانان در کنار دوستان خود از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۵، ۴۰ درصد کاهش داشته است. این کاهش در سالهای اخیر شیب بیشتری به خود گرفته است. مسئله تنها تعداد کمتر کودکانی که اهل مهمانی رفتن باشند نیست بلکه تعداد کودکان کمتری است که با یکدیگر وقت میگذرانند و این کاری است که بیشتر نوجوانان به آن عادت داشتند. زمینهای اسکیت روی یخ، زمینهای بسکتبال، استخرها و تقاطعهای محلی، همه جای خود را به فضاهای مجازی، نرمافزارها و وبسایتها دادهاند.
احتمالاً حدس میزنید که نوجوانان بیشتر از این فضاها استفاده میکنند چون در این مکانها خوشحالتر هستند. اما دادهها چیز دیگری نشان میدهند. تحقیقات کنترل آینده[۴] که توسط موسسه ملی استعمال مواد مخدر تأسیس شده است از سال ۱۹۷۵ تاکنون سالانه هزار سؤال از دانش آموزان سال دوازدهم پرسیدهاند، همچنین از سال ۱۹۹۱ مقطع هشتم و دهم را نیز موردتحقیق قرار دادهاند. در این تحقیقات از نوجوانان درباره میزان خوشحال بودن آنها سؤال میشود و اینکه چه میزان از وقت خود را صرف فعالیتهای مختلف میکنند. این فعالیتهای شامل برنامههایی مانند تعاملات اجتماعی مستقیم با افراد و برنامههای ورزشی میشود، در سالهای اخیر نیز فعالیتهای مرتبط با گوشیهای هوشمند مانند شبکههای اجتماعی، پیامهای متنی و وبگردی نیز به این سؤالات اضافه شده است. نتایج واضح است، نوجوانانی که بیشتر از متوسط درگیر تلفنهای هوشمند خود هستند خوشنودی کمتری دارند و افرادی که بیشتر از حد میانگین خود را درگیر فعالیتهای غیر اینترنتی میکنند خوشحالتر هستند.
هیچ استثنایی وجود ندارد و تمام فعالیتهای اینترنتی به خوشحالی کمتر مرتبط هستند. دانش آموزان مقطع هشتم که در هفته ۱۰ ساعت یا بیشتر در شبکههای اجتماعی حضور دارند نسبت به افرادی که زمان کمتری را صرف این کار میکنند ۵۶ درصد بیشتر خود را ناخشنود معرفی کردهاند. باید قبول کرد که ۱۰ ساعت در هفته زمان زیادی است. با این حال افرادی که شش تا نه ساعت در هفته نیز شبکههای اجتماعی حضور دارند نیز نسبت به افرادی که زمان کمتری را صرف این کار میکنند ۴۷ درصد بیشتر اظهار ناخشنودی کردهاند. هر اندازه زمان استفاده از تلفنهای هوشمند افزایش پیدا کند احتمال گزارش نشانههای افسردگی نیز افزایش مییابد.
اگر میخواهید بر اساس این تحقیقات به یک نوجوان توصیهای برای روحیه بهتر داشته باشید، نتیجه کامل مشخص است: گوشی خود را زمین بگذار. لپتاپ را خاموش کن و هر کاری دوست داری انجام بده، فقط این کار شامل اینترنت نشود. البته این تحلیلها به طور کامل نمیتوانند اثبات کنند که فعالیتهای اینترنتی باعث ناخشنودی میشوند. ممکن است نوجوانانِ ناخشنود زمانی بیشتری را به صورت آنلاین سپری کنند. اما پژوهشهای اخیر نشان میدهد استفاده فعالیتهای مرتبط با اینترنت و به طور خاص، شبکههای اجتماعی منجر به ناخشنودی میشود. در یک مطالعه از دانشجویان یک دانشگاه که صفحهای در فیسبوک دارند خواسته شد نظرسنجی کوتاهی را به مدت دو هفته تکمیل کنند. روزانه ۵ پیام برای آنها ارسال میشد که لینکی دران قرار داشت و از آنها خواسته میشد حس و حال خود و میزان استفاده از فیسبوک را ثبت کنند. هر اندازه میزان استفاده از فیسبوک افزایش پیدا میکرد ناخشنودی آنها هم بیشتر میشد. با این حال احساس ناخشنودی متعاقباً منجر به استفاده بیشتر از فیسبوک نمیشد.
شبکههای اجتماعی مانند فیسبوک به ما تعهد میدهند که ما را با دوستان خود متصل کند. اما تصویری که دادهها از آیژنها میدهند این است که آنها نسلی تنها و گوشهگیر هستند. آن دسته از نوجوانانی که بیشتر از اینکه دوستان خود را شخصاً ببینند روزانه به شبکههای اجتماعی میروند و آنجا با آنها ملاقات میکنند بیشتر با این جملات موافق هستند: «زمان زیادی وجود دارد که احساس تنهایی میکنم.»، «بیشتر وقتها فکر میکنم جدا افتادهام.» و «اغلب آرزو میکنم کاش دوستان بهتری داشتم.» احساس تنهایی نوجوانان از سال ۲۰۱۳ سیر صعودی داشته است و از آن زمان در اوج مانده است.
این رویه در میان دختران شیوع بیشتری دارد. در سال ۲۰۱۵ نسبت به سال ۲۰۱۰ دختران ۴۵ درصد بیشتر ابراز تنهایی کردهاند. این میزان برای پسران ۲۷ درصد است. دختران بیشتر از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، این گروه وقتی در این فضاها همکلاسیها و دوستان خود را در کنار هم و بدون حضور خود میبینند احساس مستثنا شدن و تنهایی میکنند. نوجوانان از طریق ارسال پست و از سوی رسانههای اجتماعی باری روانی را تحمل میکنند، این استرس که کامنت ها و لایک ها این پست را تأیید میکنند یا نه. آتنا به من میگوید که پس از هر پستی که در اینستاگرام منتشر میکند نگران نظر مردم و کامنت های آنها است و زمانهایی که لایک هایش به اندازه مشخصی نمیرسد احساس بدی دارد.
همچنین دختران نشانههای افسرده ساز بیشتری را تحمل میکنند. نشانههای افسرده ساز پسران از سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۵، ۲۱ درصد افزایش یافته است در حالی که این میزان در دختران بیش از دو برابر و ۵۰ درصد است. افزایش میزان خودکشی نیز در دختران بیشتر است. اگرچه میزان افزایش نرخ خودکشی در هر دو جنس افزایش یافته است اما در میزان خودکشی دختران ۱۲ تا ۱۴ ساله در سال ۲۰۱۵ نسبت به سال ۲۰۰۷ سه برابر شده است، این میزان در پسران دو برابر است. نرخ خودکشی همچنان در میان پسران بیشتر از دختران است به این دلیل که پسران از روشهای کشندهتری استفاده میکنند اما این فاصله روند کاهشی دارد.
چنین عواقب شومی در دختران میتواند ریشه در این واقعیت داشته باشد که احتمال تجربه قلدری سایبری در این گروه بیشتر است. پسران تمایل دارند به طور فیزیکی برای یکدیگر قلدری کنند در حالی که دختران بیشتر دوست دارند این کار با تضعیف روابط و جایگاههای اجتماعی قربانی انجام دهند. رسانههای اجتماعی به دختران مقطع راهنمایی و دبیرستان این فرصت را میدهد تا خصومت موردعلاقه خود را تحمیل کنند، وجهه عمومی سایر دختران را تخریب و او را منزوی کنند.
شرکتهای رسانههای اجتماعی البته از این مسائل آگاه هستند و تا حدی نیز تلاشهایی برای جلوگیری از قلدری سایبری انجام شده است. اما حداقل باید گفت که انگیزههای آنها پیچیده است. اسنادی که اخیراً از فیسبوک به بیرون درز کرده نشان میدهد قابلیت جدید فیسبوک در تشخیص حالات احساسی نوجوانان بر اساس رفتارهای آنها در سایت یک فعالیت تبلیغاتی بوده است.
در جولای سال ۲۰۱۴ یک دختر ۱۳ ساله در شمال تگزاس با بویی شبیه سوختن چیزی از خواب بیدار میشود. تلفن او بیش از اندازه داغ و روی ملافهها ذوب شده است. اخبار ملی این خبر را بزرگ کرد و در آن این ترس را در خوانندگان ایجاد کرد که تلفن همراه آنها ممکن ناگهان به خاکستر تبدیل شود. برای من آتش گرفتن تلفن همراه نکته غافلگیرکننده ماجرا نبود. برای من این نکته جالب بود که چرا باید یک نفر با گوشی خود به رختخواب برود؟ در خواب نمیتوانید وب گردی کنید و اصلاً چطور میشود با یک گوشی که هر لحظه امکان بلند شدن صدایش وجود دارد خواب عمیقی داشت.
از روی کنجکاوی از دانشجویانم در دانشگاه سن دیگو سؤال کردم که وقتی به تختخواب میروند با گوشی خود چه میکنند. پاسخها خود یک پرونده درباره وسواس فکری ایجاد کرد. تقریباً همه با گوشیهای خود میخوابیدند و آن را زیر بالشت یا پتو خود میگذاشتند یا در نزدیکترین فاصلهای که بتوانند با دست آن را بردارند. آنها به محض اینکه وارد تخت خواب میشوند شبکههای اجتماعی خود را بررسی میکنند و بلافاصله پس از بیدار شدن هم دست به گوشی میشوند (البته مجبور هم هستند – همه آنها از گوشیهای خود به عنوان ساعت زنگدار استفاده میکند). حتی اگر در میانههای شب هم از خواب بیدار شوند هم نگاهی به گوشی خود میاندازند. برخی از افراد از واژه اعتیاد هم استفاده کردند: «می دونم که کار خوبی نیست ولی کاری هم نمی تونم انجام بدم.» برخی گوشی تلفن همراه را عضوی از بدن خود میدانستند یا حتی معشوقه خود معرفی میکردند: «هرقدر گوشی به من نزدیکتر باشه راحتتر میخوابم.»
این کار شاید باعث راحتی شود اما گوشیهای هوشمند وارد خواب نوجوانان شده است. بسیاری از این افراد شبها کمتر از ۷ ساعت میخوابند. کارشناسان خواب معتقدند که نوجوانان باید حداقل ۹ ساعت در شب بخوابند و نوجوانانی که کمتر از ۷ ساعت خواب داشته باشند دچار اختلالات خواب هستند. نوجوانان در سال ۲۰۱۵ نسبت به سال ۱۹۹۱ پنجاه و هفت درصد اختلالات خواب بیشتری دارند. تنها در چهار سال منتهی به ۲۰۱۵، تعداد نوجوانانی که کمتر از هفت ساعت میخوابند ۲۲ درصد افزایش یافته است.
وسایل الکترونیک و شبکههای اجتماعی به نظر قدرت زیادی در مختل کردن خواب دارند. نوجوانانی که بیشتر از متوسط کتاب و مجله میخوابند کمتر دچار اختلالات خواب میشوند حتی گاهی کتاب خواندن مانند یک لالایی برای آنها عمل میکند. تماشای چندین ساعت تلویزیون در طول روز را به سختی میتوان با کمتر خوابیدن مرتبط دانست اما تأثیر تلفنهای هوشمند به اندازهای است که نمیتوان در برابر مقاومت کرد.
اختلالات خواب را به مسائل بیشماری مرتبط میدانند که به خطر افتادن قدرت تفکر و استدلال، در معرض بیماریها بودن، افزایش وزن و فشار خون بالا از این موارد است. همچنین افرادی که خواب کافی ندارند مستعد افسردگی هستند. تلفنهای هوشمند میتوانند باعث خواب ناکافی شوند که خود منجر به افسردگی مشود یا تلفنها میتوانند باعث افسردگی شوند که خود دلیل بیخوابی است. یا مواردی دیگر که ممکن است هم افسردگی ایجاد کنند و هم اختلالات خواب را افزایش دهند. اما تلفنهای هوشمند با آن چراغ آبیرنگ خود در تاریکی قطعاً نقشی شیطانی در این میان دارند.
ارتباط میان افسردگی و استفاده از تلفنهای هوشمند به اندازه مستحکم است که بتوان به والدین توصیه کرد از کودکان خود بخواهند تلفنهای خود را رها کنند. نیک بیلتون، نویسنده حوزه فناوری، گزارش میدهد که بسیاری از مدیران شرکتهای سیلیکون ولی از این رویه پیروی میکنند و حتی استیو جابز در استفاده از ابزاری که خود به دنیا معرفی کرده است نیز محدودیتهایی قرار داده بود.
حداقل نیمی از افرادی که یک دوره افسردگی در زندگی خود تجربه کرده باشند دوباره این حس را در زندگی خود تجربه خواهند کرد. بزرگسالی زمانی حیاتی برای گسترش تواناییهای اجتماعی است. از آنجایی که نوجوانان زمان کمتری به شکل چهره به چهره با دوستان خود میگذرانند فرصتهای کمتری هم برای تجربه آن خواهند داشت. در دهه آینده با افراد بالغی روبرو خواهیم شد که میتوانند ایموجی درستی برای یک موقعیت انتخاب کنند اما بیانِ چهره مناسبی نخواهند داشت.
میدانم که محدود کردن فناوری احتمالاً تقاضایی غیرواقع گرایانه است. سه دختر من در سالهای ۲۰۰۶، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۲ متولد شدهاند. آنها هنوز به اندازهای بزرگ نشدهاند که بتوان نشانههای آیژنها را در آنها مشاهده کرد اما تا همینجا هم شاهد تأثیر رسانههای جدیدی در زندگیهای تازه آنها هستم. مشاهده کردهام که فرزند نوپای من که هنوز نمیتواند راه برود، چطور با اعتماد به نفس بر روی آیپد ضربه میزند. فرزند ۶ سالهام از من درخواست تلفن همراه شخصی خود را دارد و بارها شنیدهام که فرزند ۹ سالهام درباره نرمافزارهای مختلف صحبت میکند. خارج کردن تلفنهای همراه از دست بچهها کار سختی است ، حتی سختتر از کار پدر و مادران ما که سعی میکردند تلویزیون را خاموش کنند تا ما کمی هوا تازه هم بخوریم. اما به نظر میرسد باید به نوجوانان هشدار دهیم به درستی از تلفنهای خود استفاده کنند نوجوانان به طور میانگین دو ساعت و نیم در طول روز مشغول ابزارهای الکترونیک هستند، برخی محدودیتها در کودکی میتواند آنها را از گرفتار شدن در این عادات زیانآور در نوجوانی دور نگاه دارد.
در گفتوگوهایم با نوجوانان نشانههای امیدوارکنندهای میبینم که خود این بچهها برخی از مشکلاتشان را به حضور همیشگی این تلفنها مرتبط میدانند. آتنا به من میگوید که وقتی با دوستانش وقت میگذارند آنها به جای اینکه به او نگاه کنند به گوشی خود نگاه میکنند: «من تلاش میکنم درباره موضوعی با آنها صحبت کنم ولی آنها اصلاً به من نگاه نمیکنند. یا به گوشیهای خود نگاه میکنند یا به ساعت اپل خود.» از او میپرسم: «اینکه میخواهی با کسی صحبت کنی ولی آنها به تو نگاه نمیکنند چه حسی دارد؟» جواب میدهد: «دردناک است. می دونم که نسل پدر و مادر من این کار را نمیکردند. گاهی وقتها ممکن است درباره موضوعی که برای من خیلی خیلی مهم باشد صحبت کنم اما دوستانم حتی گوش ندهند.»
منبع: آتلانتیک
[۱] نویسنده و استاد روانشناسی دانشگاه ایالتی سن دیگو.
[۲] به متولدین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۵ نسل هزاره یا نسل ایگرگ میگویند. چنین تقسیمبندی بیشتر معطوف به شهروندان امریکای شمالی است و در اروپا و آسیا با توجه به تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی تقسیمبندی متفاوتی وجود دارد. م
[۳] iGen
[۴] The Monitoring the Future
در واکنش به این مقاله در نشریه آتلانتیک، وبسایت معتبر Psychology Today در مقالهای با عنوان «نه، گوشیهای هوشمند نسل جدید را نابود نخواهد کرد» به مطالب دکتر توئنگی واکنش نشان داده است.
این مطلب پیشتر در روزنامه شهروند منتشر شده است.
دیدگاهتان را بنویسید