یک نگاه انتقادی به مسیرهای طی شده شهرهای هوشمندِ امروز که باید از آن ها اجتناب کرد.
زندگی در شهری که گجتهای دیجیتالی، تلفنهای همراه هوشمند و اینترنت در هر گوشه آن خود خودنمایی میکنند، بازتابی از یک زندگی «مدرن» است. تصویر بزرگترِ این شهر زیبا، مردمانی را نشان میدهد که برجهای سر به فلک کشیده «شمالِ» شهر را اشغال کردهاند. شهروندان این بخش، صبحها اطلاعات و دادههای ارزشمند «جنوبی» ها را روی مانیتورهای بزرگ و سیب نشان خود دنبال میکنند و شبها در خودروی چند هزار دلاری خود باخ و بتهوون گوش میکنند. یا احتمالاً در خانههای خود پشت «آیلندِ» آشپزخانه، بروکلی خُرد میکنند تا «دایتِ» از پیش تجویزشدهشان رعایت شود. در همین حال، عدهای دیگر تلاش میکنند بیش از گذشته خود را به بالادستیها نزدیک کنند و کمی از این دادههای خیلی خیلی بزرگ نصیبشان شود؛ شاید ایدهای را به زندگی نزدیک کنند. اما هراندازه تلاش آنها بیشتر شود، دادههای بیشتری در اختیار سرمایهداران قرار میگیرد. چرخهای پردرآمد و دور از نظر رسانهها که تاکنون صرفاً فاصلههای طبقاتی را زیاد کرده است.
واقعیت امروز شهرهای هوشمند
واقعیت حال حاضر شهرهای هوشمند، تصویر جذابی است. تصویری که هوشمند سازها خود از محیط اطرافشان ارائه میدهند. به شهرهای بزرگ و هوشمند دنیا نگاه کنید؛ آیا واقعاً این شهرها هوشمندتر شدهاند؟ دقیقاً چه تحولی در این شهرها روی داده است؟ لندن به عنوان یکی از هوشمندترین شهرهای دنیا با کنفرانسهای جذاب بینالمللیاش و آنهمه دوربینهای عجیبوغریب مداربسته و جرج اورولی شکل اش، کدامیک از اطلاعات عظیم خود را در اختیار عموم قرار داده است؟ تاکسی اوبر در نقاط مختلف جهان چند هزار نفر را بدون هیچ پیشنهاد جدیدی در سراسر جهان بیکار کرده است؟ چندین نفر شغل خود را صفر و یکهای کامپیوتری تعویض کردهاند؟
تغییرات سریع فناوری در هوشمند شهرهای جهان چنان سریع و مستمر است که هیچ ثباتی، حتی موقتی، در آن دیده نمیشود. این سرعت به اندازهای است که انگار نتیجه این تغییر اهمیت چندانی ندارد و خودِ تحول به ذات هدف نهایی است. در این فرایند سرسامآور و جهانی، کدام شرکت کوچک محلی میتواند بر اساس اطلاعات جدید، بنیان نوینی بچیند؟ در سوی دیگر ماجرا، تغییر شکلدهندگانِ اصلی، محصول خود را که همان «تغییر» باشد به بازار روانه میکنند تا از سود مشارکت شهروندانشان فرصت ایجاد تحول دیگری را برای خود تسهیل کنند.
در عمق یک شهر
شگردهای دیجیتال که هواداران شهرهای هوشمند تحسین میکنند اغلب موقتی و گذار هستند، حتی در مواردی ممکن است برای شهروندان مخرب و آسیبرسان باشد. اما بیشتر آنها در این شهرها مورداستفاده قرار میگیرند. فناوری همین حالا هم میراث شهرها است و در ساختارهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و حتی سیاسی شهرها ریشه مستحکمی ایجاد کردهاند. اگر در زیر پیادهروها و خیابانهای شهر فیبرهای نوری قرار دهید به اینترنت متصل خواهید شد. با دکلهای مخابراتی و تلفنهای هوشمند میتوانید در هرلحظه در هر مکانی حضور داشته باشید. و اگر تلفن همراه خود را به چند حسگر، سویچ و رادیوهای کوچک تبدیل کنید؛ به اینترنت اشیا دست پیدا کردهاید. کدام فناوری تاکنون و به این اندازه توانسته تا این اندازه در لایههای یک شهر عمیق شود؟
هراندازه هوشمندسازی با دقت بیشتری انجام شود، «قدرت نرم» عدهای افزایش پیدا میکند و عدهای جاهطلب از آن برای فعالیتهای سیاسی خود استفاده خواهند کرد. اگر هم اشتباهی شکل بگیرد همه زیرساختهایی سنتی مانند جادهها، خطوط گاز، راهآهن و برقرسانی با مشکل روبهرو خواهد شد. تصور قدرت ابر شرکتهای فناوری که همه زیرساختهای یک شهر را با یک رمز ورود کنترل میکنند میتواند از هر فیلم آخرالزمانی هالیوود، ترسناکتر باشد.
شهر غولها
چه کسی به یاد دارد که اولین فناوریهای شهری در چه زمانی شکل گرفتهاند؟ درست از چه زمانی دنیای دیجیتال به این اندازه برای شهروندان اهمیت پیدا کرده است؟ گوگل، اپل، فیسبوک، آمازون، علیبابا و بردار و خواهرخواندههای آنان، غولهای صنعتی جهان امروز هستند. پاسخ این سؤالات را باید در آرشیو این شرکتها جستوجو کرد. در دنیای امروز این شرکتها هستند که پولها را به جیب میزنند، همین شرکتها هستند که جنگ به پا میکنند و البته همین شرکتها هستند که شهرها را شکل میدهند.
شهر پولدار؛ شهر بیپول
در جهانِ شهرهای هوشمند امروز، اولین شهر هوشمندِ چین در دویسبورگِ آلمان تشکیل میشود و کرهای ها شهروندان مجازی شهر تالین در استونی میشوند. تجار و سوداگران سرمایه از شرق دور که به «بیزنیس مَن» های اتحادیهی واحد اروپا تبدیل میشوند و بدون آنکه حتی قدم در بالکان بگذارند، چمدان چمدان سرمایه افزایش میدهند. معدن کارهای زغال سنگِ دیروز در دویسبورگ در جهانشهر چشمبادامی شدهی امروز خود چه نقشی داشتهاند؟ اصلاً چه نیازی به پرسیدن نظر این بندرنشین های ژرمن؛ آن هم وقتی میتوان با برچسب «شهر هوشمند» کاربری آنها را هم تغییر داد.
صدها دوربین مداربستهی برزیلی با فناوری فوق هوشمند خود در خیابانهای مومبای و دهلی در هند نصب شدهاند. این دوربینها میتوانند حرکتهای غیرمعمول را ثبت و اطلاعرسانی کنند و خودروهای متخلف را جریمه کنند. این دوربینها تصویر افرادی که در روز یک بار از معبری عبور میکنند ضبط و اگر این تردد به طرز قابلتوجهی افزایش پیدا کند آن را به مقامات شهر اطلاع میدهند. حتی بلندگوهای نصبشده روی آنها میتواند بهصورت لحظهای به رانندههای متخلف هشدار دهد. چه امکانی هوشمندتر از این دوربینها برای مدیریت یک شهر؛ اما صرف چنین هزینههایی در امنیت شهروندان هم تأثیری خواهد داشت؟ خطر بالقوهی عبور غیرمتعارف یک هندی از یک گذرگاه چقدر است؟ آن هم در دنیایی که نوجوانانی در شیکاگو با جدیدترین اسلحه تازه خریداریشدهی خود در یوتیوب خودنمایی میکنند و صدها نوجوان دیگر از سراسر جهان برای او کف و سوت میزنند. کدامیک برای امنیت یک شهر خطرناکتر هستند؟
حسگرهای تشخیص آلودگی در شهرها ابزارهای بسیار خوبی هستند. میتوان با استفاده از این ابزارها پشت نمایشگرهای غولپیکر نشست و وضعیت شهر را رصد کرد. اما تماشای آمارها و پیش بینیها کافی نیست. تولیدکننده بسیاری از این حسگرها یعنی آمریکا، به تلاشهای چندساله بینالمللی و پیمان آب و هوایی پاریس بهراحتی پشت پا میزند و آن را به سخره میگیرد. چین رقیب تازه نفسِ ینگهدنیا خود از این حسگرها بهرهای نمیبرد و کارخانههای خود را با محیطزیست همسان نکرده است. دایهداران این فناوریها انگار با اسم رمز ِ شهر هوشمند به استعمارگران نوین شهرهای جهان تبدیل شدهاند. سرمایههایی که از هند، آفریقا و شرق اروپا به بخشهای غربیتر سرازیر میشود.
وضعیت شهرها اما همان است که بود، «جنوب» شهری به روال سابق راه خیابان به زندان را طی میکنند و «شمالی» ها با مدیریت زندانها مدل اتومبیل خود را بهروز میکنند. سرمایهی حاصل از هوشمند کردن شهرها به سود چه اشخاصی است؟ هوشمند کردن شهرها در واقع دیجیتالی کردن شهرها نیست؛ بلکه شهر هوشمند عمومی کردن یک جنگ داخلی در جهانِ شهری شده امروز است که پیش از این دیجیتالی شده است. این فرایندی است که «پولهای بزرگ» را در زمانهی پسا اینترنتی به جیب مایکروسافت و اپل میبرد.
رسانه های مغرض
شهر هوشمند به معنای خالص و مطلق آن اصطلاح جذابی است. چه کسی است که به یک زندگی بهتر و آرامتر در یک شهر ایمن و زیبا معترض شود؟ اما وقتی قرار است به وضعیت فعلی شهرهای هوشمند نگاهی بیندازیم باید به همان لندن، رم، بارسلون و لسآنجلس نگاه کرد. چرا کسی حرفی از آستانهی قزاقستان نمیزند؟ چرا فعالیتهای هوشمندانه و اقدامات کاربردی دوشنبه، مشهد و اویالا در گینه استوایی گزارشی در رسانههای جهان مخابره نمیشود؟ آیا بلگراد در صربستان که در طول تاریخش ۱۶ بار با خاک یکسان شده است هیچ نشانی از هوشمندی یا جذابیت خبری ندارد؟ آن هم در دورانی که همین فناوری فاصله زمانی و مکانی بین کشورها را به حداقل رسانده است. رسانههای جریان اصلی آمریکا و اروپای غربی (در قالبهای مختلف) بدون اتکا به سرمایهی مدیران «شمال» نشین خود ناخودآگاه یا مغرضانه از کنار اتفاقات جنوبیها میگذرند، این فروش است که قرار است بقا را تضمین کند. زمانی فروش اسلحه و مکدونالد، زمانی هم دو خط سیگنالِ وای فای. نگاه انتقادی به این مقوله جذاب، کمتر در رسانههای جهان دیده میشود، به همین دلیل مقالاتی مانند «دیگر نگویید شهر هوشمند» نوشته بروس استرلینگ، نویسنده مشهور آمریکایی در آتلانتیک، که بهانه این گزارش هم شده، با واکنش مثبت بسیاری مواجه میشود. بارقههای نور خورشید پاییزی در دورانی که این بار «جنوب» سردتری دارد.
در بخش عمدهای از این نوشته از یادداشت بروس استرلینگ در آتلانتیک استفاده شده است.
این مطلب پیش تر در روزنامه شهرآرا منتشر شده است.
دیدگاهتان را بنویسید