پیش از خواب و پایان روز (انتهای اپیزود) اما غول ماجرا کمکم از خواب بیدار میشود، درست وقتی قرار است شخصیت اصلی به خواب برود. مرد پیش از خواب قرصی احتمالاً آرامبخش میخورد، ساعت سه صبح ساعت بیدارش میکند. دوش میگیرد و از خانه خارج میشود. باران شب و خیابانهای خلوت شهر، پیش از طلوع آفتاب دوباره او را به دیوارهای بلند محل کارش میرسانند. آنجا دیگر قرار نیست چیزی شبیه به همیشهی ما در انتظار «کارمند» داستان باشد.
برای اینکه به فضای سینما نزدیک شوید در هنگام فیلم دیدن نور محیط را تا حد امکان کم کنید، صندلی را روبروی نمایشگر قرار دهید و در مدت تماشای فیلم در جای خوب بمانید تا دنیای فیلم و واقعیت با هم یکی شود.
سینما، تئاتر، ادبیات و همه هنرهای هفتگانه، ماجرای زندگی را روایت میکنند. برخی کمی بیشتر اغراق میکنند و رویکرد سهلوممتنعی درباره این پدیده جذاب دارند و برخی عالمانه به واقعیترین شکل ممکن، آن را روایت میکنند. «جهان با من برقص»، اولین فیلم سینمایی سروش صحت، جایی در میانه این دو مسیر است؛ هم با درشتنمایی با مهمترین پازلهای زندگی سروکله میزند، هم روایتش بهشدت واقعی است.
ارتباط میان سالنهای سینما و مجتمع های تجاری یک تعامل مثبت و دو سویه است. سینما به مفهوم صنعت می تواند مخاطبان انبوهی را به خود جلب کند و در کنار آن به بیشتر دیده شدن مجتمع های تجاری کمک کند. به خصوص اینکه به علت تغییر فیلم ها به یک سرگرمی تکرارپذیر تبدیل می شوند.
شکل آب در میان بزنگاههای تاریخی مانند اختراع ماشین بخار و انقلاب صنعتی، رنسانس، ابداع چرخ، انقلاب نت و خیلی دیگر، جنگ سرد و آغاز سوءاستفادههای جاهلانه از فناوری را دلیل تنهایی انسان معرفی میکند. عاشقانه دلتورو را گرچه یک پایان خوش هالیوودی جمعبندی میکند.
بئاتریس، دختر اورسن ولز سالها تلاش کرد کار ناتمام پدرش را به پایان برساند و در نهایت با سرمایهگذاری نت فلیکس و همراهی پیتر بگدانوویچ، که خودش هم در فیلم حضور داشته، فیلم به سرانجام رسید. اما ماجرا چه بود و ایران چه نقشی در آن داشت؟ چرا کارگردان همشهری کین به سراغ ایرانیها آمده؟ موانع به پایان رساندن فیلم چه بود و چطور فیلم به پایان رسید؟ آیا مسئولان دولت ایران مذاکرهای انجام شده است؟ و نقش بهمن فرمان آرا در به محاق رفتن فیلم چه بود؟
نام کاملش اصلاً الیا کازان اوغلو و متولد استانبول است و فرزند پدر و مادری یونانی است. کازان اما در میان خارجیهای سینمای هالیوود – که کم هم نیستند- خیلی خارجی نیست. اصل و نصب گرچه به آناتولی بازمیگردد اما پی و پیروانش در سراسر آمریکا نفوذ پیدا کردهاند و هالیوودیاند.
گذشته، که یک فیلم فرانسوی و بهاصطلاح «خارجیتر» بود، طول اکران نصف و تعداد سالنهای سینما به یک سوم تقلیل پیدا کرد. فروش فیلم هم فراتر از 11 میلیون دلار نرفت.
پیش از خواب و پایان روز (انتهای اپیزود) اما غول ماجرا کمکم از خواب بیدار میشود، درست وقتی قرار است شخصیت اصلی به خواب برود. مرد پیش از خواب قرصی احتمالاً آرامبخش میخورد، ساعت سه صبح ساعت بیدارش میکند. دوش میگیرد و از خانه خارج میشود. باران شب و خیابانهای خلوت شهر، پیش از طلوع آفتاب دوباره او را به دیوارهای بلند محل کارش میرسانند. آنجا دیگر قرار نیست چیزی شبیه به همیشهی ما در انتظار «کارمند» داستان باشد.
«اگر باید پلک بزنید همین الان این را بکنید.» این کلمات آغازگر انیمیشن جدید استودیو لایکا، «کوبو و دو تار» (Kubo and the Two Strings) و مانند مقدمهای است بر یک حقه استادانه. همین طور هم میشود، وقتی قهرمان 11 ساله داستان از تماشاگران میخواهد به دقت به داستان توجه کنند در واقع آنها را برای یک جادوی تصویری 90 دقیقهای آماده میکند.
«عروسی رعنا» اولین فیلمی است که نفاق میان فلسطین و اسرائیل را به شیوهای نوین به نمایش میگذارد و تماشاگران را متحیر میسازد، زیرا این فیلم از سبکهای معمول دیگر فیلمها که در مورد شرایط زندگی در فلسطین میباشند استفاده نمیکند.
اگر فکر میکنید اقتباس غول بزرگ مهربانِ رولد دال برای استیون اسپیلبرگ کار سادهای بوده باید تجدیدنظر کنید. اسپیلبرگ غول بزرگ مهربان (بیافجی) را «اولین قصه پریان واقعی» خود و بزرگترین چالش فنی از زمان فیلم پارک ژوراسیک میداند.
سینما، تئاتر، ادبیات و همه هنرهای هفتگانه، ماجرای زندگی را روایت میکنند. برخی کمی بیشتر اغراق میکنند و رویکرد سهلوممتنعی درباره این پدیده جذاب دارند و برخی عالمانه به واقعیترین شکل ممکن، آن را روایت میکنند. «جهان با من برقص»، اولین فیلم سینمایی سروش صحت، جایی در میانه این دو مسیر است؛ هم با درشتنمایی با مهمترین پازلهای زندگی سروکله میزند، هم روایتش بهشدت واقعی است.