پخشکننده قدرتمندی مثل آمازون مسیر به اسکار رسیدن فرهادی را هموار خواهد کرد، در گسترش توجه رسانهها و دریافت نقدها تأثیر خواهد داشت و فروش گیشه را تضمین میکند.اما چطور؟ آیا نت فلیکس گزینه بهتری برای پخش قهرمان بود و اصلاً آمازونِ بیزوس چه جایگاهی در میان پخشکنندههای بزرگ دنیا دارد؟
اهالی دیجیتال مارکتینگ بهخصوص آنهایی که در حوزه محتوا فعالیت دارند در هر چیزی سوژه میبیند و محتوا. بین این همه سوژه تبِ پدیدهای مثل اسکویید گیمز را هم قطعا نمیتوان در نظر نگرفت. شاید بیش از سایر سریالها و فیلمها، هر اتفاقی که در داخل یا خارج از متن این داستان رخ میدهد یک کلاس آموزشی دیجیتال مارکتیگ باشد.
رابطه مهربانی سینما با پولهای کثیف اما یک رابطه دوسویه است. فیلمها و سریالها میتوانند فرایندهای پولشویی را با جذابیت به ما نمایش دهند، از طرف دیگر حجم بالای تبادلات مالی و پولهای درشتِ این صنعت یک فرصت ایده آل برای تمیز کردن پولهایی است که نیاز دارند خود را به منبع معتبری وصل کنند.
صنعتِ سینما در دوره کرونا تلاش کرد خود را با شرایط وفق دهد و از همه مهمتر از نیاز عمیقِ مخاطب به سرگرم شدن در روزهای قرنطینه حداقل دستاوردی داشته باشد. اقدامات نجاتبخش در ایران و جهان با کمی تفاوت فهرستی واحد است، در واقع هر دو چارهای جز VODها یا نمایشهای آنلاین نداشتند با این تفاوت که سینما یا بهطور کلی رسانه در اینجا انحصاری حاکمیتی دارد اما در کشورهای صاحب سینما در سلطه استودیوهاست. این مطلب نگاهی است به همین اقدامات.
اگر فکر میکنید اقتباس غول بزرگ مهربانِ رولد دال برای استیون اسپیلبرگ کار سادهای بوده باید تجدیدنظر کنید. اسپیلبرگ غول بزرگ مهربان (بیافجی) را «اولین قصه پریان واقعی» خود و بزرگترین چالش فنی از زمان فیلم پارک ژوراسیک میداند.
شاید فیلم جری مگوایر (1996) با بازی تام کروز را دیده باشید. اما اگر هنوز تماشایش نکردهاید و در حوزه بازاریابی و به خصوص بازاریابی محتوایی فعال هستید جری مگوایر میتواند فیلم شماره یک شما باشد.
کمتر اثر نمایشی و ادبی به اندازه مکبث به گونههای مختلف و به این تعداد مورد اقتباس قرار گرفته، البته تراژدیهای شکسپیر، هملت و رومئو و ژولیت، تماماً متون خوش اقتباسی هستند. گاهی فیلمسازان به ادبیات و زبان شکسپیر وفادار میمانند و حتی سعی میکنند به مکبث و لیدی و دانکن لهجه اسکاتلندی بدهند گاهی هم آنها را از سرزمینی اصلی خارج میکنند و به خاور دور میبرند و لباس بومی خود را بر تن آنها میکنند.
کمتر فیلمی در سینمای ایران، چنین حاصلِ غمانگیزی برای چندهمسری مردان تصویر کرده است. هرچند فیلمسازها سخت تلاش میکنند از نمایش لختوعور این مشکل دوری کنند و همین جان دار را با همه ضعفهایش از سینمای «ناله کن» چند سال اخیر متمایز میکند و آن را در مرتبه بالاتری قرار میدهد.
«پیام رسان را بکش» ساخته مایکل کوئستا با بازی جرمی رنر در نقش گری وب تلاشی است در ثبت وقایعی که در راستای یکی از بزرگترین رسواییهایی نظام جاسوسی ایالت متحده اتفاق افتاد و البته ناکام ماند.
«اگر باید پلک بزنید همین الان این را بکنید.» این کلمات آغازگر انیمیشن جدید استودیو لایکا، «کوبو و دو تار» (Kubo and the Two Strings) و مانند مقدمهای است بر یک حقه استادانه. همین طور هم میشود، وقتی قهرمان 11 ساله داستان از تماشاگران میخواهد به دقت به داستان توجه کنند در واقع آنها را برای یک جادوی تصویری 90 دقیقهای آماده میکند.
پیش از خواب و پایان روز (انتهای اپیزود) اما غول ماجرا کمکم از خواب بیدار میشود، درست وقتی قرار است شخصیت اصلی به خواب برود. مرد پیش از خواب قرصی احتمالاً آرامبخش میخورد، ساعت سه صبح ساعت بیدارش میکند. دوش میگیرد و از خانه خارج میشود. باران شب و خیابانهای خلوت شهر، پیش از طلوع آفتاب دوباره او را به دیوارهای بلند محل کارش میرسانند. آنجا دیگر قرار نیست چیزی شبیه به همیشهی ما در انتظار «کارمند» داستان باشد.
«اگر باید پلک بزنید همین الان این را بکنید.» این کلمات آغازگر انیمیشن جدید استودیو لایکا، «کوبو و دو تار» (Kubo and the Two Strings) و مانند مقدمهای است بر یک حقه استادانه. همین طور هم میشود، وقتی قهرمان 11 ساله داستان از تماشاگران میخواهد به دقت به داستان توجه کنند در واقع آنها را برای یک جادوی تصویری 90 دقیقهای آماده میکند.
«عروسی رعنا» اولین فیلمی است که نفاق میان فلسطین و اسرائیل را به شیوهای نوین به نمایش میگذارد و تماشاگران را متحیر میسازد، زیرا این فیلم از سبکهای معمول دیگر فیلمها که در مورد شرایط زندگی در فلسطین میباشند استفاده نمیکند.
اگر فکر میکنید اقتباس غول بزرگ مهربانِ رولد دال برای استیون اسپیلبرگ کار سادهای بوده باید تجدیدنظر کنید. اسپیلبرگ غول بزرگ مهربان (بیافجی) را «اولین قصه پریان واقعی» خود و بزرگترین چالش فنی از زمان فیلم پارک ژوراسیک میداند.
سینما، تئاتر، ادبیات و همه هنرهای هفتگانه، ماجرای زندگی را روایت میکنند. برخی کمی بیشتر اغراق میکنند و رویکرد سهلوممتنعی درباره این پدیده جذاب دارند و برخی عالمانه به واقعیترین شکل ممکن، آن را روایت میکنند. «جهان با من برقص»، اولین فیلم سینمایی سروش صحت، جایی در میانه این دو مسیر است؛ هم با درشتنمایی با مهمترین پازلهای زندگی سروکله میزند، هم روایتش بهشدت واقعی است.