آنگاه به پایان رسیدیم
چند هفته پیشتر کتابی خواندم از جاشوآ فریس نویسنده جوان اما صاحب نام امریکایی به نام «آنگاه به پایان رسیدیم». کتاب درباره یک شرکت تبلیغاتی در واشنگتن است که گرفتار بحران مالی شده و کارمندان خود را یکی پس از دیگری اخراج میکند یا به عبارتی همان سیاست تعدیل نیرو را در پیش گرفته است. «آنگاه به پایان رسیدیم» (ترجمه علی فامیان، نشر نیستان) به زیبایی مشکلات اقتصادی و تأثیر آن در زندگی کارمندان نشان میدهد، فریس از این هم فراتر میرود و برای روایت داستانش از راوی غیر معمول اول شخص جمع، «ما» استفاده میکند تا مخاطبش را بیشتر درگیر زندگی شخصیتهایش کند.
چندی پیش نسخه دی وی دی فیلمی به بازار جهانی عرضه شد با موضوع تقریباً مشابه به نام مارجین کال Margin Call به کارگردانی جِی. سی چاندور و با بازی درخشان کوین اسپیسی و جرمی آیرونز. پیش از هر چیزی باید درباره نام فیلم بیشتر توضیح بدهم. Margin Call اصطلاحی است در حوزه تجارت و اقتصاد؛ به معنای تقاضای ایجاد سپرده اضافی سرمایهگذار از طرف کارگزار در نوسانهای بازار یا چیزی شبیه این؛ در واقع این اصطلاح دستوری است که رییس یا مدیر یک شرکت در آستانه ورشکستی صادر میکند تا از زیان حداکثری جلوگیری کند، مثلاً در مورد این فیلم رییس شرکت دستور میدهد داراییهای شرکت یا ضمانتهایی که برای پرداخت وام در اختیار دارد را در چند ساعت به فروش برسانند، در نتیجه شرکت ورشکست شده اما سرمایه مدیران تا حدودی حفظ میشود. در عالم ترجمه، در برابر این دست عناوین دست مترجم بازتر است تا عنوانی که به نظرش صحیحتر است انتخاب کند، تا کنون از اسامی چون وجه التضمین، تماس مارجین یا مثل این استفاده شده اما فکر میکنم «دستور نهایی» ترجمه مناسبی از عنوان باشد.
«دستور نهایی» درباره ۲۴ ساعت از وضعیت شرکت بی نامی است که در دوران اسفبار اقتصادی آمریکا در سال ۲۰۰۸ در آستانه ورشکستی قرار میگیرد. داستان از صبح یک روز کاری آغاز میشود، در این روز قرار است تعدادی از کارکنان تعدیل یا همان اخراج شوند. اریک کارمند رده بالا هم با سابقه طولانی در همین گروه است، اریک که چندی است بر روی یک پروژه خاص کار میکند به نتایج عجیبی رسیده اما اخراج از شرکت اجازه انتقال این نتایج را نمیدهد، در آستانه خروج اریک فلشی به پیتر، کارمند جوان و تازه کار، میدهد. پیتر با نگاه به فایلها متوجه میشود مدتی است میزان ارزش مسکن و زمینی که شرکت به عنوان ضمانت وام دریافت کرده است از ارزش خود وام کمتر شده است و ضرری که شرکت با ان روبرو است از ارزش کل شرکت بیشتر است. این اتفاق همان فاجعه اقتصادی آمریکا در سال ۲۰۰۸ است که به تدریج در سراسر جهان پخش شد. پیتر مدیر ویل بالا دستی را خبر میکند، او هم به نفر ارشد خود راجر (کوین اسپیسی) خبر میدهد و در نهایت در ساعت ۳ بعد از نیمه شب جان تالد (جرمی آیرونز) رییس اصلی به همراه هیئت مدیره با هلیکوپتر وارد شرکت میشوند. تالد هم همان طور که خواندید تصمیم میگیرد تا قبل از ظهر خود را نجات دهد.
اولین ساخته جِی. سی چاندور پر واضح درباره وضعیت اقتصادی صحبت میکند و در برابر همتایان بزرگترش مانند وال استریت و گلن گری گلن راس اگر بهتر نباشد، بدتر هم نیست. انعکاس آغاز دوران مهم و تأثیر شکست اقتصادی چند سال پیش در این فیلم به خوبی به نمایش درآمده است، تاکنون و پس از گذشت بیش از ۳ سال از شروع بحران، فیلمهای سینمایی زیادی در این باره ساخته نشده است اما به نظر میرسد تعداد آنها به تدریج افزایش یابد. بعدها در تحلیل سینمای هالیوود و حتی جهان از «دستور نهایی» به عنوان فیلم کالت این دوره نام برده خواهد شد.
«دستور نهایی» درباره بحران اقتصادی است، و هدف آن هم نمایش زشتی و پلیدی مدیران بالا دستی است و اینکه چگونه آنها کارمندان و مردم را قربانی طمع اقتصادی خود میکنند، شعار «اولین باش، زرنگتر باش یا تقلب کن» که برای فیلم انتخاب شده هم که انگشت اتهام را به سوی مدیران و روسای بالا دستی دراز میکند. فیلم انتقادات متنوع وبی شماری را مطرح میکند برای مثال کسی که این بحران را کشف میکند مهندس است و به اجبار وارد این شرکت شده است، پیتر شخصی که فاجعه را به گوش مدیران میرساند دکترای مکانیک دارد و تز دکترایش را درباره سیستم موتورهای فضاپیما ارائه داده که هیچ ارتباطی به کاری که انجام میدهد ندارد. یا در چند سکانس وقتی قرار است بحران را به مدیر بالاتر توضیح دهند مدیر میخواهد اصطلاحات را ساده کنند و طوری موضوع را مطرح کنند که حتی یک بچه هم متوجه موضوع بشود! یا تفاوت طبقاتی فاحش کارمندان با مدیران و میزان حقوق دریافتی آنها که اختلاف فاحشی با یکدیگر دارد.
کتاب آنگاه به پایان رسیدیم درباره بحران اقتصادی نیست بلکه درباره روابط کارمندانی است که باید با این بحران دست و پنجه نرم کنند. در واقع وضعیت اقتصادی بستر داستانی است، «دستور نهایی» هم تا ۴۵ دقیقه ابتدایی به همین شکل است. در این دقایق احساس میکنیم پیتر شخصیت اول و قهرمان داستان است و قرار است با او همراه شویم ولی پیتر شخصیت پردازی نمیشود و داستان سراغ شخصیت دیگری را میگیرد و این کار تا پایان ادامه مییابد، نداشتن قهرمان یا نفر اول بسیار هوشمندانه است چرا که اصل بحران اقتصادی را جلوه بیشتری میدهد.
نکات مثبت فیلم بسیار است، عدم انتخاب نام برای شرکت برای تعمیم دادن آن به تمام شرکتهای مالی اقتصادی، همچنین بازیهای زیبا و جذاب گروه بازیگران به خصوص کوین اسپیسی که تا حدودی «آدم خوبه» داستان است. انتخاب نام شخصیتها هم با دقت بوده، نفر اول شرکت جان تالد نام دارد که گویا اشاره ای است به ریچارد فالد رییس شرکت «لمان برادرز»، که در بحران سال ۲۰۰۸ بسیار مورد توجه رسانهها بود. علاوه بر اینها روایت فیلم در یک ۲۴ ساعت پر التهاب تریلری را ارائه میدهد که تماشاگر را تا دقایق پایانی با خود همراه میکند، در طول فیلم هم بیننده با دوگانه عجیبی روبرو میشود، اینکه برای ورشکستی شرکت نگران است یا برای آینده کارمندانی که قرار است اخراج شوند و در نهایت هم سرچشمه تعلیق فیلم برایش بی پاسخ میماند.
با این حال «دستور نهایی» معایبی هم دارد، اول از همه عنوان فیلم که اصلاً مفهوم نیست، چه برای انگلیسی زبان و چه دیگرانی که قصد ترجمه آن را دارند، اگر «دستور نهایی» فیلم مستقلی نبود و کمپانیهای بزرگ فیلمسازی در آن مشارکت داشتند قطعاً نام دیگری داشت. دیالوگهای طولانی و پر از اصطلاحات اقتصادی هم برای مخاطب عادی قابل فهم نیست، و اگر احیاناً از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ آگاه نباشید فعل و انفعالات فیلم هم چندان آشکار نخواهد بود.
در ابتدا فیلم متوجه میشویم راجر سگ مریضی دارد و به همین خاطر ناراحت است، این سگ گرچه حضوری در کل فیلم ندارد ولی فکر میکنم با توجه به فرهنگ آمریکایی نماد مردمی بی گناهی است که معیشت زندگی خود را در دست مدیرانی قرار دادند که تنها به سود و منفعت شخصی فکر میکنند، شرایطی که قطعاً مختص امریکا نیست و تمام دنیا گرفتار آن هستند. در صحنه پایانی راجر سگش را که حالا مرده با دست خود خاک میکند. #
این مطلب پیشتر در روزنامه خراسان منتشر شده بود.