مدیران بازاریابی از مدلهای مختلفی برای اجرای برنامههای خود استفاده میکنند که پیادهسازی مدل آیدا (AIDA) از محبوبترین آنهاست. با این حال این مدل با همه مزایا و بازخورد قابل قبولی که دارد، در بسیاری از مراحلِ سفر مشتری قدیمی، فرسوده و ناکارآمد است. هاب اسپات برای رفع این مشکلات مدل جدیدتری را معرفی کرده به نام فلایویل (Flywheel) یا چرخ لنگر که در حقیقت نمونه پیشرفتهتری از قیفِ فروش در بازاریابی است.
این روزها هرکجا در فضای مجازی یا حتی واقعی سر میچرخانید با یک واژه و مفهوم جدید روبهرو میشوید: «متاورس». همه از آیندهای کمی ترسناک و ناشناخته صحبت میکنند که در آن همهچیز مجازی است. در این دنیای احتمالی جایگاه دیجیتال مارکتینگ چیست و چطور متاورس این حوزه را تغییر خواهد داد؟ این فضا چه تغییری در مخاطب ایجاد خواهد کرد و برندها چطور در آن حضور خواهند داشت.
اگر کسبوکار شما به شکلی است که بهصورت لحظهای به یک محتوا یا تغییر کدهای وبسایت خود نیاز دارید، برونسپاری کردن کارها اصلاً انتخاب خوبی نیست. بهخصوص اگر با فریلنسرهای حرفهای کار کنید باید از قبل از بدانید که همیشه به آنها دسترسی ندارید.
ماجرای انگیزه شروع استارتاپها یا جدی گرفتن پیش از حد ایدهها حکایت دوغ درست کردن ملانصرالدین است. اما آیا واقعاً راهی برای موفقیت نیست؟ یکی از روشهای پیشگیری از چنین موقعیتهایی استفاده از روش هایی است که راب فیتز پاتریک در کتاب «تست مامان» به آن پرداخته است.
یکی از مهمترین گزارشهای بینالمللی درباره هزینه بازاریابی در جهان را «گارتنر» منتشر میکند. این گزارش بر اساس نظرسنجی از مدیران بازاریابی شرکتها یا CMO ها تنظیم میشود و اطلاعاتی ارزشمند درباره بودجهبندی بازاریابی در اختیار ما میگذارد.
این گزارش بر اساس دادههای بینالمللی تهیه شده اما از آنجایی که در ایران هیچ مجموعه مستقل یا دولتی این آمارها را مورد سنجش قرار نمیدهند، تنها مرجع ما برای برنامهریزیهای مالی است.
شانس موفقیت هر کمپین یا استراتژی دیجیتال به عوامل مختلفی بستگی دارد و یک کار کارشناسی جدی است اما برخی موارد هم وجود دارند که با یک نگاه اجمالی به شما نشان خواهد داد برنامه بازاریابی دیجیتال یک مجموعه در مسیر نادرستی قرار دارد و سرنوشت نامبارکی در انتظار اوست. برخی از این موارد یا یک اشتباه بنیادین است یا روشی تاریخ گذشته که دیگر کاربردی نخواهد داشت.
اگر قرار باشد بهعنوان یک بازاریاب دیجیتال، بهطور دقیق این عوامل را موشکافی کنیم پیش از هر چیزی در استراتژیها و برنامهها به دنبال رعایت اصول بازاریابی آمیخته یا بهاصطلاح، 4P خواهیم رفت که نزدیک به 60 سال پیش بهعنوان پایههای بازاریابی مطرح شدند.
در این یادداشت بهطور ویژه آمیخته بازاریابی یا Mix Marketing در دنیای دیجیتال مارکتینگ را بررسی میکنم تا بتوانید بعد از خواندن این یادداشت کسبوکار خودتان را در این صافی بریزید و احتمال شکست یا پیروزی خود را پیشبینی کنید.
برای پرورش یک ایده مناسب در بستر دیجیتال یا اصولاً هر نوع فعالیت دیگر در انواع استارتاپ ها نیازمند یک گروه یا تیم قدرتمند هستید. 23 درصد استارتاپ ها دقیقاً به دلیل نبود همین گروه حرفهای با شکست روبهرو میشوند که عدد بسیار بزرگی است و سومین دلیل اصلی در به سرانجام نرسیدن ایدههاست. بعد از خواندن این یادداشت میتوانید برای ایده خود یک تیم حرفهای استخدام کنید، نیروهای فعلی را پالایش کنید و یا ببینید خودتان در چه جایگاهی در تیم قرار دارید.
حتماً شما هم لحظه شگفتانگیز روشن یک چراغ رشتهای در ذهن را تجربه کردهاید. همان لحظهای که ایدهای را یافتهاید که فکر میکنید میتواند زندگی شما را تغییر دهد. فرض کنیم این بار این ایده با 999 خلاقیت پیشین شما متفاوت باشد و عمرش به شروع یک استارتاپ یا پروژه برسد. حالا باید به دنبال جذب سرمایه باشید. وقتی طرحتان را به شتابدهنده یا سرمایهگذار بدهید پیش از هر چیزی بررسی میکند که پروژه شما چه نیازی از مخاطب را بر اساس چه خواستهای پاسخ میدهد و آیا اصلاً تقاضایی برای آن وجود دارد؟ یا برنامه شما برای ایجاد تقاضا چیست؟
ما بازاریابان دیجیتال و محتوا از اهمیت پرسونای مشتریان و مخاطبان آگاه هستیم. این مخاطبان چه افرادی هستند، چه چیزهایی دوست دارند یا به چه چیزهایی فکر میکنند. اما آیا از پرسونای خود هم آگاه هستیم؟ آیا تاکنون فهرستی از علاقهمندیها و دغدغههای خود آماده کردهایم؟ اصلاً پرسونای ما در تولید محتوا و مدیریت کمپینهای دیجیتال چه تأثیری است؟
اگر کسبوکار شما به شکلی است که بهصورت لحظهای به یک محتوا یا تغییر کدهای وبسایت خود نیاز دارید، برونسپاری کردن کارها اصلاً انتخاب خوبی نیست. بهخصوص اگر با فریلنسرهای حرفهای کار کنید باید از قبل از بدانید که همیشه به آنها دسترسی ندارید.
ما بازاریابان دیجیتال و محتوا از اهمیت پرسونای مشتریان و مخاطبان آگاه هستیم. این مخاطبان چه افرادی هستند، چه چیزهایی دوست دارند یا به چه چیزهایی فکر میکنند. اما آیا از پرسونای خود هم آگاه هستیم؟ آیا تاکنون فهرستی از علاقهمندیها و دغدغههای خود آماده کردهایم؟ اصلاً پرسونای ما در تولید محتوا و مدیریت کمپینهای دیجیتال چه تأثیری است؟
نقشه همدلی یعنی تعریف و ترسیم دقیق هر چیزی که در ذهن، چشم، گوش و قلب مشتری است. با نقشه همدلی چنان شناختی از پرسونای خود خواهید داشت که در زمان و مکان درست کنار مشتری خود ایستادهاید و با همدلی به او نشان میدهید چقدر با او هم احساس و همنظر هستید. در واقع شما نه محصول به او میفروشید نه خدمت، بلکه تبدیل به فروشگاه احساسات خواهید شد.
مدیران بازاریابی از مدلهای مختلفی برای اجرای برنامههای خود استفاده میکنند که پیادهسازی مدل آیدا (AIDA) از محبوبترین آنهاست. با این حال این مدل با همه مزایا و بازخورد قابل قبولی که دارد، در بسیاری از مراحلِ سفر مشتری قدیمی، فرسوده و ناکارآمد است. هاب اسپات برای رفع این مشکلات مدل جدیدتری را معرفی کرده به نام فلایویل (Flywheel) یا چرخ لنگر که در حقیقت نمونه پیشرفتهتری از قیفِ فروش در بازاریابی است.
شبکههای اجتماعی، پیامک، خرید تبلیغات بنری، وبسایت خود شما و یا حتی موتور جستوجوی گوگل یک رسانه هستند. اما کدام رسانه برای کسبوکار شما مناسبتر خواهد بود؟ برای پاسخ درست شما باید سه مدل رسانه تبلیغاتی، اکتسابی و شخصی را در استراتژی بازاریابی دیجیتال خود بهخوبی مدنظر قرار بدهید.
این روزها هرکجا در فضای مجازی یا حتی واقعی سر میچرخانید با یک واژه و مفهوم جدید روبهرو میشوید: «متاورس». همه از آیندهای کمی ترسناک و ناشناخته صحبت میکنند که در آن همهچیز مجازی است. در این دنیای احتمالی جایگاه دیجیتال مارکتینگ چیست و چطور متاورس این حوزه را تغییر خواهد داد؟ این فضا چه تغییری در مخاطب ایجاد خواهد کرد و برندها چطور در آن حضور خواهند داشت.
ناصرخسرو در فلسفه، طب، کلام، موسیقی، ریاضی و نجوم خبره بود و اگر در عصر شبکههای اجتماعی زندگی میکرد بازاریابی محتوایی را هم میتوانست به کلکسیون تواناییهای خود اضافه کند!