7 آذر 1402

مکبث روی پرده: 7 اقتباس برتر مکبث به انتخاب ایندی‌وایر

مطالب مرتبط

در اهمیت همکاری «آمازون» و فرهادی به‌عنوان پخش‌کننده آمریکایی «قهرمان»

پخش‌کننده قدرتمندی مثل آمازون مسیر به اسکار رسیدن فرهادی را هموار خواهد کرد، در گسترش توجه رسانه‌ها و دریافت نقدها تأثیر خواهد داشت و فروش گیشه را تضمین می‌کند.اما چطور؟ آیا نت فلیکس گزینه بهتری برای پخش قهرمان بود و اصلاً آمازونِ بیزوس چه جایگاهی در میان پخش‌کننده‌های بزرگ دنیا دارد؟

پول‌های کثیف در سینمای جهان: سینما آدم بدها را بیشتر دوست دارد

رابطه مهربانی سینما با پول‌های کثیف اما یک رابطه دوسویه است. فیلم‌ها و سریال‌ها می‌توانند فرایندهای پول‌شویی را با جذابیت به ما نمایش دهند، از طرف دیگر حجم بالای تبادلات مالی و پول‌های درشتِ این صنعت یک فرصت ایده آل برای تمیز کردن پول‌هایی است که نیاز دارند خود را به منبع معتبری وصل کنند.

کرونا چطور صنعت سینما را تغییر داد؛ دنیای قشنگ نو؟

صنعتِ سینما در دوره کرونا تلاش کرد خود را با شرایط وفق دهد و از همه مهم‌تر از نیاز عمیقِ مخاطب به سرگرم شدن در روزهای قرنطینه حداقل دستاوردی داشته باشد. اقدامات نجات‌بخش در ایران و جهان با کمی تفاوت فهرستی واحد است، در واقع هر دو چاره‌ای جز VODها یا نمایش‌های آنلاین نداشتند با این تفاوت که سینما یا به‌طور کلی رسانه در اینجا انحصاری حاکمیتی دارد اما در کشورهای صاحب سینما در سلطه استودیوهاست. این مطلب نگاهی است به همین اقدامات.

بی‌اف‌جی (The BFG) چطور ساخته شد: صعود به ارتفاعات جدید

اگر فکر می‌کنید اقتباس غول بزرگ مهربانِ رولد دال برای استیون اسپیلبرگ کار ساده‌ای بوده باید تجدیدنظر کنید. اسپیلبرگ غول بزرگ مهربان (بی‌اف‌جی) را «اولین قصه پریان واقعی» خود و بزرگ‌ترین چالش فنی از زمان فیلم پارک ژوراسیک می‌داند.

آیا برداشت ما از ریچارد سومِ شکسپیر کاملاً نادرست بوده است؟

تراژدی ریچارد سوم مملو از اشتباهات تاریخی و جغرافیایی قابل‌اثبات است.
spot_img
spot_img
spot_img
spot_img
spot_img

کمتر اثر نمایشی و ادبی به اندازه مکبث به گونه‌های مختلف و به این تعداد مورد اقتباس قرار گرفته، البته تراژدی‌های شکسپیر، هملت و رومئو و ژولیت، تماماً متون خوش اقتباسی هستند. گاهی فیلم‌سازان به ادبیات و زبان شکسپیر وفادار می‌مانند و حتی سعی می‌کنند به مکبث و لیدی و دانکن لهجه اسکاتلندی بدهند گاهی هم آن‌ها را از سرزمینی اصلی خارج می‌کنند و به خاور دور می‌برند و لباس بومی خود را بر تن آن‌ها می‌کنند.

جدیدترین مکبث در جشنواره فیلم کن سال گذشته [2015] اکران شد و مایکل فاسبندر و ماریون کوتیارد در نقش مکبث‌ها جلوی دوربین کارگردان استرالیایی، جاستین کرزل، قرار گرفتند. محصول نهایی آن‌ها البته بهترین مکبث تاریخ نیست، اما پر است از مفاهیم شاعر اسکاتلندی: غرور، جاه‌طلبی، دیوانگی، حرص و خشونت.

ایندی‌وایر 7 مکبث سینمایی برتر تاریخ را انتخاب کرده است:

 

مکبثِ اورسن ولز (1948)

در سال 1935 وقتی اورسن ولز 19 ساله تازه اسم و رسمی برای خود به عنوان بازیگر رادیو پیدا کرده بود برای اولین بار مکبث را روی صحنه برد، این بار صحنه تئاتر، مکبث شکسپیر تبدیل شد به مکبث افسونگر و اهالی تراژدی ماندگار شکسپیر از اسکاتلند به جزیره‌ای خیالی در کارائیب نقل مکان کردند تا تمام شخصیت‌های داستانی را سیاه‌پوستان بازی کنند. 12 سال بعد اورسن ولز که حالا با همشهری کین دیگر جوان مشهور رادیویی نبود و اسم و رسمی در سینمای جهان داشت، روایت سینمایی خود را از مکبث روی پرده برد.

پیش‌تر قرار بود ولز، اتللو را به تصویر بکشد اما نتوانست بودجه آن را تأمین کند و به سراغ مکبث رفت. تا آن زمان هیچ کدام از اقتباس‌های اندک سینمایی آثار شکسپیر با موفقیت‌های مالی روبرو نشده بودند و تنها “هنری پنجمِ” لارنس الیویه در بریتانیا توانسته فروش قابل‌توجه‌ای داشته باشد، همین موفقیت‌های تجاری هنری پنجم هم در نهایت باعث شد ولز بتواند منابع مالی خوبی برای روایت مکبثی‌اش جمع کند.

ولز خود در نقش اصلی حضور پیدا کرد، ویوین لی هم قرار بود نقش لیدی مکبث را بازی کند اما ولز احساس می‌کرد همسرش، الیویه، با این پیشنهاد موافقت نخواهد کرد و نقش به جانت نولان رسید. تغییرات ولز گرچه در متن نمایشنامه چندان زیاد نبود و با معیارهای امروزی وفادارانه تلقی می‌شد اما در همان زمان منتقدان به خاطر تغییرات کوچک متن اصلی حسابی به او تاختند!

ولز با توجه به روایتش، جادوگران نمایش را در فیلمش پررنگ‌تر کرد و همانند نمایش 12 سال قبلش به آن‌ها فرصت بیشتری برای نقش‌آفرینی داد. هرچه نقش جادوگران در فیلم پررنگ شده از نقش دانکن کاسته شده، همین‌طور قتل و برخوردهای مکبث با همسر شوریده‌اش تفاوت‌های کوچکی با متن اصلی پیدا کرده است اما در مجموع چیزی از وفاداری ولز به شکسپیر کم نکرده است.

مشکلات تولید در اکران هم با مشکلات زیادی روبرو شد، نمایش مکبث ولز با هملت الیویه تداخل داشت، به همین دلیل نمایش نهایی فیلم با تغییرات بسیار دو سال بعد اکران عمومی شد اما نتوانست آن‌چنان موفق باشد، سال‌ها بعد ولز در یکی از سخنرانی‌های خود می‌گوید که نیتش از ساخت این فیلم، تولید یک فیلم بزرگ نبوده و هرگز نمی‌توانسته با آن بودجه اندک و شکننده و تنها در 23 روز فیلم‌برداری، فیلم بزرگی بسازد. او مدعی می‌شود همین که مکبث فیلم “خوبی” است برای او کفایت می‌کند.

اقتباس سینمایی اورسن ولز از مکبث

سریر خون (1957)، مکبث به سبک کوروساوا

بهترین و کامل‌ترین اقتباس غیر انگلیسی‌زبان از آثار مکبث است، این البته نظر منتقدان ادبی و سینمایی بسیاری است، در میان منتقدان هم هستند کسانی که معتقدند بهترین اقتباس مکبث تاکنون همین خون بازی‌های کوروساوا است. کورورساوا در سال 1957 با بومی‌سازی دقیق و استفاده از فرهنگ کشور خود که با کمک تعداد زیادی از نویسندگان و طراحان شکل گرفت، مکبث را از میان جنگل‌های تاریک اسکاتلند به فضای دلهره‌آور ژاپن فئودال می‌برد، جایی که یک سامورایی کهنه‌کار با وسوسه‌های همسر و ساحره‌ای اغواگر ارباب خودش را به قتل می‌رساند.

شجاعت استاد کوروساوا در خوانش خود از شکسپیر برخلاف نتیجه‌ای که برای ولز داشت موجب موفقیتش شد. گذشته از تغییر مکان و زبان داستان، کوروساوا هیچ‌کدام از دیالوگ‌ها یا مونولوگ های مشهور نمایشنامه را استفاده نمی‌کند، اصلاً کوروساوا اعتقاد چندانی به دیالوگ‌های پرشور شکسپیری ندارد، به جام تمام آن اشعار جذاب شکسپیری شخصیت‌های سریر خون سکوت می‌کنند. سکوتی که بهتر از هر صحبتی فضای ترسناکِ تراژدی شاعر اسکاتلندی را منعکس می‌کند.

کوروساوا حتی به چند مفهوم اساسی مکبث دستبرد زده و آن‌ها را تغییر داده است، نداشتن کودک که در بسیاری از تفاسیر علت دیوانگی لیدی مکبث است در نسخه ژاپنی با یک فرزند زنده و سالم رد می‌شود و پایان‌بندی وفادارانه اما شجاع استاد که فیلم سیاه‌وسفید ژاپنی را به یکی از خون‌آلودترین مکبث‌های تاریخ تبدیل کرده است.

 

مکبثِ پولانسکی (1971)

در 1969، پولانسکی در اوج شهرت و به پشتوانه موفقیت آخرین فیلمش “بچه روزمری” در تدارک ساخت یک فیلم علمی تخیلی و احتمالاً پر فروش به نام “روز دلفین” بود، پولانسکی در بریتانیا به دنبال لوکیشن‌های مناسب می‌گشت که خبر قتل همسر باردارش را به او دادند! شارون در آمریکا به فجیع‌ترین شکل ممکن به قتل رسید تا روزهای خوش پولانسکی هم خیلی زود به پایان برسد. پروژه روز دلفین نیمه‌تمام ماند و آقای کارگردان در تراژدی مرگ همسر و فرزند متولد نشده‌اش افسرده شد. تراژدی مرگ تازه‌همسر با ساخت تراژدی مکبث التیام یافت تا یکی از بهترین اقتباس‌های سینمایی از آثار شکسپیر شکل بگیرد.

مکبثِ پولانسکی هم یکی از خونین‌ترین و وحشت‌انگیزترین مکبث‌های تاریخ است با نزاع‌ها و درگیری‌ها و قتل‌هایی که به نظر از پیش برای کارگردانی پولانسکی طراحی شده‌اند. اگر پوسترهای معروف فیلم را در آن زمان دیده باشید، با آن خنجر معروف در بیشتر نماها، ممکن است فکر کنید با چه اثر وفادارانه‌ای روبرو شده‌اید.

همین‌طور هم است اما وفاداری به سبک پولانسکی! او در تمام طول فیلم به ماجراهای جناب شکسپیر پایبند است اما روایت خود را در 140 دقیقه نمایش سینمایی خود عرضه می‌کند. بسیاری از صحنه‌هایی که شاید به اقتضای نمایش، شکسپیر از آن‌ها صرف‌نظر کرده، در نسخه پولانسکی دیده می‌شود، مثلاً ماجرای مرگ دانکن که در درام اصلی حضور ندارد در اینجا پررنگ شده. در کل، هر چه شکسپیر از داستان حذف کرده و بویی از خشونت داشته، مورد توجه کارگردان قرار گرفته و آن را برجسته کرده است.

پولانسکی داغدار بیش از هر اقتباس کننده دیگری به زنان توجه می‌کند و شخصیت لیدی مکبث را بسیاری محوری‌تر از آنچه تصور می‌شود به تصویر می‌کشد.

 

اجرایی از مکبث (1978)

وقتی منتقدان یک فیلم را به عنوان “نمایش ضبطی” توصیف می‌کنند، معمولاً می‌خواهند آن را تحقیر کنند یا به نوعی به خاطر نبود خلاقیت‌های بصری که معمولاً در فیلم‌های سینمایی از آن‌ها استفاده می‌شود به آن بی‌احترامی کنند. اما درباره این پروژه کمتر دیده شده، این ادعا، تنها بیانی ساده از حقایق است؛ فیلیپ کاسون مکبث را به صورت زنده روی صحنه کارگردانی کرد و نسخه ضبطی آن به صورت کامل از شبکه بی‌بی‌سی پخش شد.

هیچ تغییری برای افزایش جذابیت در نسخه پخش شده انجام نشد و قالب نمایش به همان صورت صحنه مدور حفظ شد. بازیگران با ساده‌ترین لباس‌ها روی صحنه قرار گرفتند و پرده‌های نمایش تنها با تغییر نور تغییر پیدا می‌کردند. آنچه به این پروژه اعتبار می‌بخشد، نقش‌آفرینی ایان مک ایان و جودی دنچ است که در آن زمان بهترین هنرپیشه‌های بریتانیا بودند. هر دو نفر در تئاتر و روی صحنه هنرنمایی می‌کردند اما هنوز به عنوان بازیگران سینمایی مطرح نشده بودند، این فیلم، آن‌ها را به بازیگران بزرگ سینمایی تبدیل کرد.

مکبث ویلیام رایلی

مردان محترم (1990) یک اقتباس مدرن از شکسپیر

در مردان محترم و در آغاز راه شهرت، جان تورتورو نقش یک آدمکش حرفه‌ای را بازی می‌کند که در یک پیش‌گویی به او گفته می‌شود که با کشتن رئیس گروه می‌تواند جای او را بگیرد، پیش‌گویی به حقیقت تبدیل می‌شود اما تراژدی از پیش نوشته‌شده‌ای در انتظار او است. درست است، داستان همان داستان مکبث است و هفت‌تیرکش آمریکایی همان جنگجوی اسکاتلندی است.

مکبث می‌تواند در هر زمینه‌ای که فعل کشتن و اغوا و دیوانگی حضور داشته باشد عرض‌اندام کند. اگر شاهزاده اسکاتلندی می‌تواند در میدان‌های نبرد ژاپن در سریر خون حضور داشته باشد چرا در دنیای جنایتکاران مطرح نشود. جفری رایت تشابه میان عطش قدرت را با توطئه‌های اسکاتلندی‌ها دریافت و مکبث (2006) خود را در محله‌های جنایتکار ملبورن قرار داد. اما بسیار بهتر و پیش‌تر از او ویلیام رایلی در سال 1990 و در فیلم “مردان محترم” توانسته بود مکبث را به دنیای تبهکاران حرفه‌ای هدایت کند؛ گرچه پیش‌تر در “جویی مکبث” (1955) جناب شاهزاده وارد زندگی تبهکاران آمریکایی شده بود!

مردان محترم نخستین و آخرین اقتباس مدرن (گرچه تا اندازه زیادی به اتفاقات نمایشنامه وفادار است) از آثار شکسپیر نیست اما اولین و آخرین ساخته ویلیام رایلی است.

مردان محترم اقتباس مردن از شکیپیر

 

Scotland, PA (2001)

بازسازی ویلیام موریست از مکبث شاید جسورانه‌ترین اقتباسی باشد که از این نمایش بریتانیایی ساخته‌شده است. اسکاتلند، PA، اتفاقات ماکیاولیستی داستان شکسپیر را به یک فروشگاه فست فود می‌کشد. فیلم به‌طور کامل لحن نمایشنامه را تغییر می‌دهد و ویژگی‌های تراژیک آن را به یک کمدی سیاه تبدیل می‌کند. متن اصلی نمایش و فیلم موریست، هر دو، از دیوانگی مکبث بهره می‌برند، اما شکسپیر برای درمان این دیوانگی حمام خون پیشنهاد می‌دهد و موریست تلاش‌های مذبوحانه یک احمق به‌تمام‌معنا را روی پرده به نمایش می‌گذارد که موجب تمسخر و خنده تماشاگران می‌شود.

در اسکاتلند، PA شخصیت‌ها همان شخصیت‌های نسخه اصلی هستند، حتی اسامی هم “تقریباً” همان است. در سال 1975 شهر کوچک اسکاتلند در ایالت پنسیلوانیا جویی مکبث یا مک از طرف سرمایه‌گذار یک فست فود برای کار به مدیریت پیشنهاد می‌شود. دانکن که متوجه نقش مک در رستوران شده است به او نقشه خود را برای توسعه رستوران و تأسیس بخشی جدید با مک در میان می‌گذارد. دانکن به مقام معاون مدیریت می‌رسد اما پَت مکبث یا همان لیدی مکبث نقشه قتل او را می‌کشد تا به پیش‌گویی چند فال‌گیر واقعیت بخشند.

مقبول (2003)، مکبث به روایت بالیوود

در میان رقص و آوازها و زرق‌وبرق‌های بالیوود که اتفاقاً در اقتباس فیلم‌های معروف به سبک و سیاق هندی شهرت دارد؛ ویشال باردواج، از ادبیات بریتانیا اقتباس می‌کند و شکسپیر سینمای هند است. باردواج که دو سال پیش با “حیدر”، هملت هندی، در این کشور حسابی جنجالی شد، اُمارکا یا اتللو را هم در سال 2006 در کارنامه دارد. ساخت این دو فیلم را باردواج باید قدردان موفقیت‌های مکبث خود بداند که با نام “مقبول” در سینماهای جهان روی پرده رفت و مورد توجه منتقدان قرار گرفت.

در مقبول کارگردان شخصیت‌های شکسپیری را به دنیای زیرزمینی مومبای (بمبئی) می‌برد و آزادانه در ستون‌های داستانی نمایشنامه دست می‌برد، او لیدی مکبث را به معشوقه دانکن تبدیل می‌کند و سه شخصیت جادوگر را که در نمایش حضور مقطعی دارند با دو مأمور پلیس فعال در فیلم‌نامه تغییر داده است.

برخلاف داستان، جاه‌طلبی‌های باردواج و نقش اولش- عرفان خان- پایان خوشی داشت و او را به کن و تورنتو برد و تحسین منتقدان و فرانسیس فورد کاپولا را به همراه داشت. این دو گرچه موفقیت زیادی را با هم تجربه کردند اما فیلم‌ساز در هند ماند و عرفان خان نقش‌های اصلی فیلم‌های هالیوودی را از آن خود کرد.

مقبول نمایشی قدرتمند از نگاه شکسپیر و احترام به سنت‌ها است.

فیلم هندی مقبول


این مطلب در اردیبهشت 95 در ماهنامه تجربه منتشر و در شهریور 99 ویرایش شده است.

 

بیشتر بخوانید:

ماجرای سرمایه‌گذاری ایران در پروژه سینمایی اورسن ولز

نگاهی به فیلم «کبوتری نشسته بر شاخسار؛ غرق در تفکر هستی» ساخته روی اندرسون

گفت‌وگو با جو رایت و تام استوپارد درباره نوشتن و ساختن «آنا کارنینا»

ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید

spot_img